سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

mahe asemoon

اندر احوالات نی نی در 10 ماهگی

عزیز مامان باید بگم خیلی کارای بامزه انجام میدی و خیلی شیطون شدی..کلا عاشق چیزها و وسایلی که بهت مربوط نمیشه هستی مثل جاروبرقی.سشوار.تلویزیون.کامپیوترو.....هرچی سیم و چیزای برقیه...بقول بابایی میگه پسرم نبوغ داره . مهندس خوبی میشه نفس مامان جدیدا یاد گرفتی گاز میگیری..اخه دندونای بالا هم دراومده با 2تای پایینی پدر ادمو در میاری.. چند روز مونده به پایان 10 ماهگیته و خودت وامیستی و بعد چند ثانیه میوفتی..خیلی هیجان زذه میشی وقتی وامیستی و کلی دست تکون میدی...عزیز مامانی، امروز تونستی با شعر خوندن ما دست بزنی و مارو کلی ذوق زده کنی..یک کار جالب دیگه یاد گرفتی انجام میدی با اون قد و جثه کوچولو رو زمین دراز میکشی زیر ت...
1 خرداد 1392

کارهای بامزه پسری در 8 ماهگی

عزیزمامان عاشق بشکن زدناتم..یاد گرفتی ما بشکن می زنیم تو هم بزنی و جالب اینجا بود وقتی من می زنم تو دستمو نگاه می کنی و بعد دستای خودتو نگاه می کنی تا یاد بگیری و درست بزنی.. وقتی تو بغلمونی میریم کنار یخچال با یک دست عروسک رو از رو یخچال برمیداری میدی دست دیگه تا دستت خالی شه و یکی دیگه برداری.. یادمه برا اینکه راضی شی سیبی که دستت دادمو نخوری یک تیکه از سیب رو برش دادم گذاشتم کنار.. بقیه رو دادم دستت تو هم دیدی نمی تونی گاز بزنی با ناخنت میکشیدی رو سیب تا کنده شه و بتونی بخوری.. گوشه میز وسط ،قندون بود تو هم دیدی  دستت به قندون نمیرسه از یک گوشه داشتی میزو دور می زدی تا بری اونطرف میز و به قندون نزدیک شی تا ...
7 فروردين 1392

اولین عید نی نی

عشق مامانی امروز 30 اسفند 91 هست و تا چند لحظه دیگه سال نو میشه و من و بابایی خیلی خوشحالیم اخه امسال پیش مایی و 3تایی شدیم... عزیز مامانی من و تو بابایی باهم رفتیم بیرون و سبزه و ماهی خریدیم..اولین لحظه که سبزه رو دیدی چنگ زدی کلی ازش کندی  ولم نمی کردی مامانی ، عاشق لباس عیدتم..شلوار لی ابی و بلوز خاکستری و کتون سفید و کاپشن طوسی....وای مامانی چی شدی   مامانی چند دقیقه قبل لحظه تحویل سال خواب بودی ولی 2 دقیقه قبلش بیدار شدی و دور میز نشستیم و سال  92 رسید و بلافاصله شروع کردی به گریه....ولی زود اروم شدی و کلی عکس گرفتیم.. مامان فدای پسرش بشه  ...
30 اسفند 1391

سپهر وامیسته

جیک جیک مانی مامانی اگه بدونی چقدر بامزه میشی وقتی وامیستی...کوچولو... تازگیا یاد گرفتی میز وسط رو بگیری و وایستی ...اسباب بازی هاتو تحویل نمی گیری و در اولین فرصت خودتو به میز می رسونی و دوست داری لپ تاپ بابایی رو برداری یادم رفته بگم درست چند روز بعد چهار دست و پا رفتنت تونستی وایستی کلا شیطون شدی مامان ...
28 اسفند 1391

سپهر دندون در اورده

مامانی  دندونک مبارک باشه...من و بابایی نشسته بودیم و یهو دستمو گاز گرفتی و من خیلی دردم امد...به بابایی گفتم وای مگه میشه با لثه گاز گرفته باشه و اینهمه درد داشته باشه یک نگاهی کردم دیدم بعله ....پسرم یک دندون گوچولو در اورده....مامان فدا بشه الهی...امروز 23 اسفنده و پسرم صاحب یک دندون خوشگل شده دیگه دایی جون بهت نمیگه مندونک نداری...دیگه باید به دای جون بگیم پسرمون مندونک داره ...
23 اسفند 1391

سپهر چهار دست و پا میره

عشق مامانی  دیگه چهار دست و پا میری و مارو کلی ذوق زده می کنی عزیز مامانی...نزدیکه عیده و ما خونه تکونی کردیم و جای وسایلهارو عوض کردیم...شما هم که چها ر دست و پا شدی و کلی خطرناک شدی..همش باید وسایلهارو از جلوت برداریم...اخه عاشق اینی سر از همه چی در بیاری.. الهی مامان فدای دانشمند کوچولومون بشه..... ...
10 اسفند 1391

سپهر در 6 ماهگی

عزیز مامانی نمیدونی چقدر بانمک شدی و هر روز داری بزرگتر میشی و من و بابایی داریم از بزرگ شدنت لذت می بریم..             اینم از نشستن عزیزم که کلی مامان و باباش رو ذوق زده می کنه اینم شیر خودن سپهرک مامان وقتی مامان نیست..   سپهر پشت فرمون   اینم انگشت پا خوری فسقلی که کلی لذت می بره ...
29 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به mahe asemoon می باشد