واکسن 6 ماهگی عزیزم
عشق مانی
دیشب یک کم ابریزش داشتی و من ترسیدم نکنه دوباره سرما خوردی.ولی خداروشکر بخیر گذشت و من و شما و بابایی راهی مرکز بهداشت شدیم تا واکسن بزنی..
مامانی
ایندفعه یک کم بعد واکسن بیقرار بودی و یک کم گریه کردی..
ولی مامانی ساعت 10 خوابیدی و ساعت 12شب بیدار شدی و من و بابایی دیدیم بدنت داغه...وای مامانی تب کرده بودی هی نق می زدی و از خودت صداهای عجیب درمیاوردی..کم کم لباستو کم کردیم دیدیم نه دمای بدنت رو 38.5 مونده..به پیشنهاد بابایی لگن اوردیم و پاشویت کردیم..شما هم از خداخواسته دستتو می بردی تو لگن و اب بازی می کردی اصلا نمی تونستیم کنترلت کنیم..من به بابایی گفتیم این فسقلی تب داره!!!!تا اینکه دمای بدنت اومد پایین و تا صبح خوابیدی
عزیز مامانی این واکسن زدنا واسه سلامتیته وگرنه من و بابایی که دل نداریم نی نی گولومون گری گریه کنه..الهی مامانی قربون اون چشای قشنگت بشه