دوباره برگشتم
وای عشق مامان امشب وقتی ازم خواستی خاطرات بچگیت رو بگم دقیقا چیزی یادم نمیومد یهو یاد وبلاگی که برات ساخته بودم افتادم و بسختی تونستم رمز ورود و....پیدا کنم و خیلی خیلی خوشحالم که بعد چندسال دوباره وبلاگت رو فعال کردم و دیدم چقدررررررر لذت بردی برات میخوندم...چقدر برای من و بابا میلاد لذت بخش بود خوندن خاطرات بچگیت😃😃😃😃😘و اینکه باید بگم هزاران هزار اتفاق خوب و البته ی کوچولو بد افتاد که مهمتریناشو برات اینجا میزارم😘😘😘😘😘😘😘🤗
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی